loading...
سرکان در انتظار فرج(عج)
abas بازدید : 17 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

آيا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته يا تنها ديار حضرت نوح را؟
پاسخ :
پيش از ورود به جواب سؤال لازم به ذكر است همچنان كه از آيات قرآن فهميده مي‌شود و نيز از كلمه قوم نوح مردمي كه حضرت نوح به سوي آنها مبعوث شد مردمي محدود بودند و در منطقه محدودي كه به احتمال قوي در محدوده عراق فعلي بوده، زندگي مي‌كردند و با توجه به ظاهر آيات قرآن و روايات اين مردم تنها مردم روي زمين در آن روز بودند، ‌يعني مردم روي زمين فقط در اين نقطه سكونت داشتند.

چنان كه در رواياتي آمده كه بعد از فروكش كردن طوفان، فرزندان حضرت نوح به سرزمين‌هاي مختلف پراكنده شدند و اقوام روي زمين از آنها پديد آمدند.[1]

از اين رو در تاريخ از اقوام سامي و حامي سخن به ميان آمده كه حام و سام از فرزندان حضرت نوح بودند، با توجه به آيات قرآن كريم كه در آنها هيچ تصريحي به فراگير بودن طوفان نوح بر تمام نقاط زمين وجود ندارد، بلكه در آنها كلمه مطلق ارض آمده كه به طور عادي بر سرزمين زندگي قوم نوح حمل مي‌شود و قرينه نيز بر اين معنا وجود ندارد؛ چنان كه خداي تعالي از قول نوح مي‌فرمايد:

«رب لاتذر علي الارض من الكافرين ديّاراً»؛ كه بار خدايا در روي زمين از كافران كسي را باقي نگذار. با توجه به زندگي نوح در آن سرزمين و زندگي كافران در آنجا به معناي آن سرزمين خاص گرفته مي‌شود.
اگر چه در روايتي آمده است كه طوفان نوح تمام زمين را گرفته مگر خانه كعبه.[2]

اين را نيز مي‌توان بر همان سرزمين زندگي قوم نوح و سرزمين‌هاي مجاور معنا كرد. زيرا بر اساس آيه قرآن كه مي‌فرمايد نوح از هر كدام از حيوانات يك جفت را در كشتي جاي داد،[3] نمي‌تواند شامل همه حيوانات روي زمين باشد؛ زيرا در روي زمين هزاران نوع از حيوانات زندگي مي‌كنند.

و جاي دادن آنها در يك كشتي امكان پذير نمي‌باشد. و نيز در داستان حضرت نوح چه در قرآن و روايات تصريحي به اينكه ايشان از هر نوع حيوان در كشتي آورده باشد به چشم نمي‌خورد بلكه بيشتر سخن از حيواناتي به ميان آمده كه در سرزمين‌هاي خاور ميانه زندگي مي‌كردند و مردم آنها را مي‌شناختند.[4] بدين ترتيب مي‌توان گفت كه به احتمال زياد طوفان نوح مربوط به سرزمين زندگي قوم نوح و سرزمين‌هاي مجاور آن مي‌شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ابن واضح، تاريخ يعقوبي، موسسه الاعلمي للمطبوعات بيروت، ج 1، ص 40، 1413.
[2] . علامه مجلسي، حيات القلوب، ج 1، نشر سرور، چ دوم، 76، تهران، ص 271.
[3] . سوره نوح، 26 و 27؛ هود، 40؛ قمر، 11 و 13؛ هود، 44.
[4] . علامه مجلسي، پيشين، ص 258؛ و علامه طباطبايي، الميزان، ج 10 انتشارات اسلامي، ص 394؛ مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 9، نشر دار الكتب الاسلاميه، 74، ج 14، تهران، ص 102؛ محمد لاريجاني،‌داستان پيامبران، نشر اطلاعات، ج اول، 80، تهران، ص 150؛ قصص الانبياء از آدم تا خاتم، آيت الله سيدنعمت الله جزايري، ص 148.

abas بازدید : 11 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

كیفیت مرگ حضرت سلیمان (ع)
گیاه هشدار دهنده مرگ
روایت شده: حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ در مسجد بیت المقدس گاه به مدت یك سال و گاه دو سال و گاه یك ماه و دو ماه، اعتكاف می‎نمود، روزه می‎گرفت و به عبادت و شب زنده‎داری می‎پرداخت. در سال‌ آخر عمر، هر روز صبح كنار گیاه تازه‎ای كه در صحن مسجد روییده می‎شد می‎آمد و نام آن را از همان گیاه می‎پرسید، و نفع و زیانش را از آن سؤال می‎كرد، تا این كه در یكی از صبح‎ها گیاه تازه‎ای را دید، كنارش رفت و پرسید: «نامت چیست؟» پاسخ داد «خُرنُوب»

سلیمان ـ علیه السلام ـ پرسید: «برای چه آفریده شده‎ای؟» خرنوب گفت: «برای ویران كردن.» (با ریشه‎هایم زیر ساختمانها می‎روم و آن را خراب می‎كنم.)
سلیمان ـ علیه السلام ـ دریافت كه مرگش نزدیك شده است، به خدا عرض كرد: «خدایا! مرگ مرا از جنّیان بپوشان، تا هم بنای ساختمان مسجد را به پایان برسانند، و هم انسانها بدانند كه جنّ‎ها علم غیب نمی‎دانند.»

سلیمان ـ علیه السلام ـ به محراب و محل عبادت خود بازگشت و در حالی كه ایستاده و بر عصایش تكیه داده بود، از دنیا رفت. مدّتی به همان وضع ایستاده بود و جنّ‎ها به تصوّر این كه او زنده است و نگاه می‎كند، كار می‎كردند. سرانجام موریانه‎ای وارد عصای او شد و درون آن را خورد. عصا شكست و سلیمان ـ علیه السلام ـ به زمین افتاد. آن گاه همه فهمیدند كه او از دنیا رفته است.[1]

مولانا در كتاب مثنوی، این داستان را نقل كرده، و در پایان داستان چنین ذكر نموده كه سلیمان ـ علیه السلام ـ پس از آن كه فهمید اجلش نزدیك شده گفت: «تا من زنده‎ام به مسجد اقصی آسیب نمی‎رسد».

آن گاه چنین نتیجه گیری می‎كند:
«مسجد اقصای دل ما تا آخر عمر با ما است، ولی عوامل هوی و هوس و همنشینان نااهل،‌مانند گیاه خُرْنُوب در آن ریشه دوانیده و سرانجام كاشانه دل را ویران می‎سازد. بنابراین همان هنگام كه احساس كردی چنین گیاهی قصد راهیابی به دلت را نموده، با شتاب از آن بگریز و علاقه خود را از آن قطع كن. خودت را هم چون سلیمان زمان قرار بده تا دلت استوار بماند،‌ چرا كه تا سلیمان است، ‌مسجد آسیب نمی‎بیند، زیرا سلیمان مراقب عوامل ویرانگر است و از نفوذ آن عوامل جلوگیری خواهد كرد.
و استان از دست بیگانه سلاح تا ز تو راضی شود علم و صلاح
چون سلاحش هست و عقلش نی، ببند دست او را ورنه آرد صد گزند
تیغ دادن در كف زنگی مست به كه آید علم، ناكس را به دست[2]

چگونگی مرگ سلیمان ـ علیه السلام ـ و بی‎وفایی دنیا
خداوند تمام امكانات دنیوی را در اختیار حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ گذاشت تا جایی كه او بر جنّ و انس و پرندگان و چرندگان و باد و رعد و برق و... مسلّط بود. او روزی گفت: با آن همه اختیارات و مقامات، هنوز به یاد ندارم كه روزی را با شادی و استراحت به شب رسانده باشم، فردا دوست دارم تنها وارد قصر خود شوم، و با خیال راحت، استراحت كنم و شاد باشم.

فردای آن روز فرا رسید. سلیمان وارد قصر خود شد و در قصر را از پشت قفل كرد تا هیچ كس وارد قصر نشود، و خود به نقطه اعلای قصر رفت و با نشاط به مُلك خود نگریست. نگهبانان قصر در همه جا ناظر بودند كه كسی وارد قصر نشود.ناگهان سلیمان دید جوانی زیبا چهره و خوش قامت وارد قصر شد. سلیمان به او گفت: «چه كسی به تو اجازه داد كه وارد قصر گردی، با این كه من امروز تصمیم داشتم در خلوت باشم و آن را با آسایش بگذرانم؟!»
جوان گفت: «با اجازه خدای این قصر وارد شدم.»

سلیمان گفت: «پروردگار قصر، از من سزاوارتر بر قصر است، اكنون بگو بدانم تو كیستی؟»
جوان گفت: «اَنَا مُلَكُ المَوتِ؛ من عزرائیل هستم.»
سلیمان گفت: «برای چه به این جا آمده‎ای؟»
عزرائیل گفت: «لِاَقْبِضَ رُوحَكَ؛ آمده‎ام تا روح تو را قبض كنم.»
سلیمان گفت: «هرگونه مأموری هستی، آن را انجام بده. امروز روز سرور و شادمانی و استراحت من بود، ‌خداوند نخواست كه سرور و شادی من در غیر دیدار و لقایش مصرف گردد.»

همان دم عزرائیل جان او را قبض كرد، در حالی كه به عصایش تكیه داده بود. مردم و جنّیان و سایر موجودات خیال می‎كردند كه او زنده است و به آنها نگاه می‎كند. بعد از مدتی بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است كه سلیمان ـ علیه السلام ـ نه غذا می‎خورد، نه آب می‎آشامد و نه می‎خوابد و هم چنان نگاه می‎كند. بعضی گفتند: او خدای ما است، واجب است كه او را بپرستیم.
بعضی گفتند: او ساحر است، و خودش را این گونه به ما نشان می‎دهد، و بر چشم ما چیره شده است، ولی در حقیقت چنان كه می‎نگریم نیست.

مؤمنین گفتند: او بنده و پیامبر خدا است. خداوند امر او را هرگونه بخواهد تدبیر می‎كند. بعد از این اختلاف، خداوند موریانه‎ای به درون عصای او فرستاد. درون عصای او خالی شد، عصا شكست و جنّازه سلیمان از ناحیه صورت به زمین افتاد. از آن پس جنّ‎ها از موریانه‎ها تشكّر و قدردانی می‎كنند، چرا كه پس از اطلاع از مرگ سلیمان ـ علیه السلام ـ دست از كارهای سخت كشیدند.[3]

آری خداوند این گونه سلیمان ـ علیه السلام ـ را از دنیا برد تا روشن سازد كه:
چگونه انسان در برابر مرگ،‌ ضعیف و ناتوان است، به طوری كه اجل حتّی مهلت نشستن یا خوابیدن در بستر را به سلیمان ـ علیه السلام ـ نداد.و چگونه یك عصای ناچیز او را مدتی سرپا نگهداشت؟! و چگونه موریانه‎ای ضعیف او را بر زمین افكند، و تمام رشته‎های كشور او را در هم ریخت؟!

تا گردنكشان مغرور عالم بدانند كه هر قدر قدرتمند باشند، به سلیمان ـ علیه السلام ـ نمی‎رسند، او چگونه از این دنیای فانی رخت بر بست، به خود آیند و مغرور نشوند. بدانند كه در برابر عظمت خدا هم چون پر كاهی در مسیر طوفان، هیچ گونه اراده‎ای ندارند.

امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در ضمن خطبه‎ای می‎فرماید:
«فَلَوْ اَنّ اَحَداً یجِدُ اِلَی الْبَقاءِ سُلَّماً، اَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلاً، لَكانَ ذلِكَ سُلَیمانَ بنِ داوُدَ ـ علیه السلام ـ اَلَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ مَعَ النُّبُوَّهِ وَ عَظِیمِ الزُّلْفَهِ فَلَمّا اسْتَوْفی طُعْمَتَهُ، وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِی الْفَناءِ بِنِبالِ الْمَوْتِ؛ اگر كسی در این جهان نردبانی به عالم بقا می‎یافت، و یا می‎توانست مرگ را از خود دور كند سلیمان بود كه حكومت بر جنّ و انس توأم با نبوّت و مقام والا برای او فراهم شده بود، ولی وقتی كه پیمانه عمرش پر شد، تیرهای مرگ از مكان فنا به سوی او پرتاب گردید...»[4]

-------------------------------------

پی نوشت ها

[1]. بحار، ج 14، ص 141 و 142.
[2]. اقتباس از دیوان مثنوی، به خط میرخانی، ص 334.
[3]. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 265؛ در قرآن، سوره سبأ، آیه 14، به مرگ سلیمان اشاره شده است.
[4]. نهج البلاغه، خطبه 182.

abas بازدید : 12 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

در طول تاریخ انسانهایى بوده و هستند كه پس از مرگشان، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا كرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه ‏شان ادامه یافته است. مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه كه در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است. و در این میان، زیارت مشهد حسینى از ویژگیهاى برجسته‏ اى برخوردار است.

آنانكه توفیق پیدا مى كنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند، روى به آستان امام حسین علیه السلام آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه كمال و تربیت مى‏گرایند، مدرسه ای که براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدور نیست .

 مطمئن‌ترین راه
ملحدین و معاندین و مخالفین مكتب تشیع به خیال خود شبهات و اشكالهاى مى كنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است؟!» در حالى كه هر كس كه به زیارت قبور ائمه علیهم السلام مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمى‏كند. چه كسى است كه حسین بن على علیهماالسلام را خدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مى ‏داند و با توسل به او قربى به خداوند پیدا مى كند، همانطور كه خودش در قرآن مجید فرمود: «به سوى او وسیله بگیرید» (مائده/39) امام را وسیله الهى مى ‏داند. زیرا توسل و شفاعت، بُعدى از ابعاد زیارت است كه زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیك مى‏ كند، و پیشوایان ما وعده فرموده ‏اند كه از زائران خود دستگیرى كنند.

امام رضا علیه السلام مى فرماید: هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، با زیارت قبر آنان ممكن مى‏باشد. و كسى كه به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه علیهم السلام در قیامت قرار مى‏ گیرد.

شفاخانه یار
پس هر زائرى باید بكوشد تا از این شفاخانه فیض، خواستار آن شود كه صفاى دل و دوستى خاطر و پاكیزگى روح و قداست روان و سلامت تن، از سوی آفریدگار جهان به وى عطا گردد ، تا اینكه هم ظاهر او به جمال و كمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگى‏ها پاك و مصفا گردد.

هر زائرى كه با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر الهام مى ‏گیرد و اصول و تعالیم مكتب را به یاد مى ‏آورد، و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزشها و الهام‏ ها است.

 درسنامه زندگی
از طرفى زیارتنامه‏ هاى وارده، و خواندن هر كدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفكر واداشته ، متذكر تاریخ و احوال انبیاء و اولیاى معصوم علیهم السلام مى‏گرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات، این مطلب را به خوبى روشن مى سازد كه امامان معصوم علیهم السلام به این وسیله در صدد ساختن انسانهاى مۆمن و متعهد بوده‏اند ، لذا به آنها تعلیم داده‏اند كه در زیارت امام حسین علیه السلام از خداوند بخواهند كه زندگى و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دنیا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد ، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان یجعلنى معكم فى الدنیا و الاخرة».

 اقیانوس بی کرانه فیض
از آن جا كه آوردن تمامى روایات وارده در فضیلت زیارت سیدالشهداء علیه السلام در گنجایش این نوشتار نیست، و از طرفى تا انسان، انبوه صدها روایت را در این مورد نبیند، به اهمیت قیام عاشوراء در حفظ دین و عظمت اباعبدالله الحسین علیه السلام و عنایت ائمه اطهار علیهم السلام در محور قرار دادن امام حسین علیه السلام نسبت به دین را در نمى یابد، به ناچار تنها به فهرستى از آنچه در فضیلت مادى و معنوى زیارت امام حسین علیه السلام ذكر شده است ، بسنده مى شود:

1) روزى را زیاد مى كند.

2) عمر را طولانى مى كند.

3) خطرات را دفع مى كند.

4) گناهان گذشته و آینده را مى آمرزد.

5) مى تواند پنجاه نفر را شفاعت كند.

6) حاجت او كنار قبر مستجاب است .

7) ملائكه براى زوار دعا مى كنند.

8) نام او را در اعلى علیین مى نویسند.
کربلا

9) هنگام خروج از خانه از گناه خارج مى شود.

10) ثواب هزار حج مقبول دارد.

11) ملائكه مأمور حفظ او و مالش هستند تا برگردد.

12) روز قیامت خداوند بهترین حافظ اوست .

13) در قدم اول آمرزیده و در قدمهاى بعدى تقدیس مى شود.

14) به هر درهمى ده هزار درهم در دنیا و آخرت به او عوض مى دهند.

15) در قیامت همه آرزو مى كنند از زوار آن امام حسین علیه السلام باشند.

16) زوار امام حسین علیه السلام بر سفره هاى نور هستند در قیامت .

17) زوار امام حسین علیه السلام در جوار پیامبر خدا و امام على و حضرت فاطمه علیهم السلام هستند.

18) زوار امام حسین علیه السلام چهل سال قبل از دیگران به بهشت داخل مى شوند.

19) خداوند مهمات دنیوى زائر را بر آورده مى كند.

20) زائر امام حسین علیه السلام شهید مى میرد.

21) ثواب دو ماه اعتكاف و روزه در مسجدالحرام را دارد.

22) زیارت هر ماه امام حسین علیه السلام ثواب هزار شهید دارد.

23) هر یك قدم كه با پاى پیاده بردارد موجب هزار حسنه و آمرزش هزار گناه و بالا رفتن هزار درجه ، براى زائر مى‌شود.

24) هر قدم كه پیاده بردارد ثواب آزاد كردن یك بنده از فرزندان اسماعیل دارد.

25) هر یك روز اقامت نزد حضرت معادل هزار ماه است .

26) هر قدم كه مى گذارد ثواب یك حج و هر قدم كه بر مى دارد ثواب یك عمره دارد، به شرط آنكه بخاطر ریا و شنیدن مردم و بیهوده نباشد.

27) زیارت سیدالشهداء علیه السلام ثواب هزار شهید از شهداى بدر دارد.

28) زیارت سیدالشهداء علیه السلام ثواب هزار صدقه مقبوله دارد.

29) و ثواب هزار روزه دار به زائر مى دهند.

30) و ثواب هزار بنده آزاد كردن دارد.

31) زائر امام حسین علیه السلام اگر از اشقیاء باشد، جزء سعادتمندان نوشته مى شود.

32) ثواب آماده كردن هزار اسب با زین و لجام در راه خدا دارد.

33) زیارت امام حسین علیه السلام، زیارت خداست .

34) ثواب هزار جنگ همراه با پیامبر مرسل یا امام عادل دارد.

35) ثواب زیارت امام حسین علیه السلام قابل شمارش نیست .

36) زیارت حضرت در عرفه ثواب یك میلیون حج و یك میلیون عمره دارد.

37) زیارت امام حسین علیه السلام بهترین عمل است .

38) خداوند به زائر امام حسین علیه السلام مباهات مى كند.

39) پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام براى او دعا مى كنند.

40) پیامبر صلی الله علیه و آله و ملائكه در قیامت با زائر مصافحه مى كنند و با امام حسین علیه السلام محشور مى‌شود.

آرى اگر در این روایات که از جلد دهم كتاب شریف وسائل الشیعة نقل شده است، دقت كنید، در مى یابید كه خداوند متعال چگونه از امام حسین علیه السلام، حمایت همه جانبه نموده است و هر چه داشته ، براى حضرت قرار داده است . رحمت و مغفرت را، بهشت را، شهادت را، نماز را، روزه را، حج را، جهاد را، روزى را، عمر را، اجابت را، شفا را، ملائكه را و دعاى انبیاء و ائمه علیهم السلام و مهمتر از همه اینكه حسین علیه السلام خون خداست و زیارت او زیارت خداوند جل جلاله.

به امید اینكه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند.

abas بازدید : 13 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

هر تلاوتی، قرائت هست ولی هر قرائتی، تلاوت نیست؛‌ با این توضیح که:‌ قرائت قرآن، تنها؛ خواندن قرآن است اما تلاوت قرآن، شمرده خواندن قرآن است به همراه تدبّر و اندیشه در معنای آن و عمل به احکام آن و امید به وعده‌ها و هراس از تهدیدها و عبرت از داستان‌های قرآن.

قرآن کریم کتابی است که می‌تواند ظلمت‌های جهل و مشکلات انسان‌ها را برطرف کند و بهترین راه استفاده از این کتاب هدایت، خواندن و تدبّر و تفکّر در آیات آن است، به همین ‌خاطر، خداوند متعال فرمود:‌ «فَاقْرَۆُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏ [مزّمل/20]  هر مقدار كه مى‏‌توانید از قرآن بخوانید» و همچنین فرمود:‌ «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن‏ [محمد/24] آیا در قرآن نمى‏‌اندیشند؟»

خواندن قرآن؛ عبادت است و سبب جلای دلها و رفع فراموشی و بلغم:

پیامبر اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) فرمود: «أَفْضَلُ عِبادَةِ اُمََّتی قِرَاءَةُ القُرآنِ [1] برترین عبادت امت من خواندن قرآن است».

و فرمود:‌ «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ كَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن [2]  همانا این دل‌ها زنگار می‌گیرد؛ همانطورى كه آهن زنگار می‌گیرد و همانا جلاى دل‌ها (از این زنگار)؛ خواندن قرآن است».

و امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «السِّوَاكُ وَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ مَقْطَعَةٌ لِلْبَلْغَمِ [3] مسواك زدن و خواندن قرآن بلغم را می‌برند».

و در روایتی دیگر می‌فرماید: «ثَلَاثَةٌ یُذْهِبْنَ النِّسْیَانَ وَ یُحْدِثْنَ الذُّكْرَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ وَ السِّوَاكُ وَ الصِّیَام[4] سه چیز فراموشى را می‌برند و یاد می‌آورند، خواندن قرآن، مسواك زدن و روزه».

فرق قرائت قرآن با تلاوت قرآن
هر تلاوتی، قرائت هست ولی هر قرائتی، تلاوت نیست؛‌ با این توضیح که:‌ قرائت قرآن، تنها؛ خواندن قرآن است اما تلاوت قرآن، شمرده خواندن قرآن است به همراه تدبّر و اندیشه در معنای آن و عمل به احکام آن و امید به وعده‌ها و هراس از تهدیدها و عبرت از داستان‌های قرآن. [5]

تأثیری که تلاوت قرآن دارد این است که سبب نورانیت معنوی و خیر و برکت خانه و  می‌شود، چنانکه رسول اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) فرمودند:‌ «خانه‏‌هاى خود را با تلاوت قرآن، نورانی كنید... زیرا كه هرگاه در خانه، بسیار تلاوت قرآن شد، خیر و بركتش زیاد می‌شود، و اهل آن به ‌وسعت می‌رسند، و آن خانه براى اهل آسمان درخشندگى دارد چنانکه ستارگان آسمان براى اهل زمین می‌درخشند».[6]

سبب همراهی ملائکه و دوری شیاطین
روایات ذكر شده، به صورت عمومی فضیلت خواندن قرآن را بیان می‌فرمایند،‌ اما روایاتی هم داریم که به صورت خصوصی،‌ فضیلت سوره‌ها را بیان می‌فرمایند که دانستن آن‌ها تشویق بیشتری برای خواندن این کتاب انسان‌ساز و استفاده از آن است و به این مناسبت،‌ بعضی از این سوره‌ها، معرفی می‌شود:

- سوره‌ی قدر:
امام صادق (علیه‌السلام): «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ إِحْدَى عَشْرَةَ مَرَّةً عِنْدَ مَنَامِهِ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ أَحَدَ عَشَرَ مَلَكاً یَحْفَظُونَهُ مِنْ كُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ حَتَّى یُصْبِح [7]  هر كه سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ را یازده بار در وقت خواب خود بخواند خدا به او یازده فرشته می‌گمارد كه او را تا صبح از شر هر شیطان رجیمى نگهدارند».

- سوره‌ی انعام:
امام صادق (علیه‌السلام): «تمام سوره انعام در یك مرتبه نازل شد و هفتاد هزار فرشته آن را بدرقه كردند تا آنكه بر محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فرود آمد، پس آن را بزرگ و گرامى بدارید، چرا كه اسم خداوند در هفتاد جاى این سوره آمده است و اگر مردم مى‏‌دانستند كه چه‌‏ها در آن نهفته شده است، هرگز (تلاوت) آن را ترك نمی‌كردند».[8]

- سوره‌ی لقمان:
امام محمد باقر (علیه السّلام): «كسى كه سوره‌ی لقمان را در هر شب تلاوت كند، خداوند در آن شب، فرشتگانى بر او می‌گمارد كه او را تا به صبح از شرّ ابلیس و دستیارانش محافظت كنند و اگر این سوره را در روز بخواند، همان فرشتگان او را تا شب از شرّ شیطان و دستیارانش دور نگاه می‌دارند».[9]

- سوره‌ی یس:
امام صادق (علیه‌السلام): «هر چیزى قلبى دارد و قلب قرآن (یس) است و هر كه سوره (یس) را در روز بخواند در آن روز محفوظ می‌ماند  و از رزق خدا بهره می‌برد و هر كه آن را در شب قبل از خواب بخواند خداوند هزار ملك بر او می‌گمارد تا او را از شرّ هر شیطان و هر آفتى نگهدارى كنند، و اگر آن روز بمیرد خداوند، او به‌ بهشت در می‌آورد».[10]

سوره‌ی ص:
امام محمد باقر (علیه السّلام): «هركس در شب جمعه سوره‌ی ص را بخواند، به قدرى از خیر دنیا و آخرت به او كرامت می‌كنند كه جز به پیامبرى مرسل و یا فرشته‏‌اى مقرّب به دیگرى داده نمی‌شود، و خداوند او را و هركس از افراد خاندانش را- كه دوست داشته باشد - وارد بهشت مى‏‌‌كند، حتّى خدمتكارى که به او خدمت کرده اگرچه از افراد خانواده‏‌اش یا از كسانى كه حقّ شفاعت در مورد آنان داشته است نباشد».[11]

- سوره‌ی صف:
امام محمد باقر (علیه السّلام): «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الصَّفِّ وَ أَدْوَمَ قِرَاءَتَهَا فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ صَفَّهُ اللَّهُ مَعَ مَلَائِكَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ الْمُرْسَلِینَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ [12] هر كه سوره صفّ را بخواند و در نمازهاى واجب و مستحب خویش بر خواندنش مداومت ورزد خداوند او را همراه فرشتگان و پیامبران فرستاده شده خود در یك صف قرار می‌دهد؛ اگر خدا خواهد».

امام محمد باقر (علیه السّلام): «كسى كه سوره‌ی لقمان را در هر شب تلاوت كند، خداوند در آن شب، فرشتگانى بر او می‌گمارد كه او را تا به صبح از شرّ ابلیس و دستیارانش محافظت كنند و اگر این سوره را در روز بخواند، همان فرشتگان او را تا شب از شرّ شیطان و دستیارانش دور نگاه می‌دارند».

- سوره‌ی صافات:
امام صادق (علیه‌السلام): «كسى كه سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند همیشه از هر آفت و آسیبى محفوظ است و در زندگانى دنیا هر گرفتارى از او دور مى‏‌شود و به وسیع‌ترین روزى در دنیا روزى داده می‌شود و خداوند در مال و فرزند و بدنش امر ناگوار و بدى كه از شیطان رجیم و از ستمگر خود‌پسند باشد به او نمی‌رساند (آن را از وى دور و برطرف می‌سازد).»[13]

- سوره‌ی نحل:
امام محمد باقر (علیه السّلام): «هر كه سوره نحل را در هر ماه بخواند، از بدهكارى و خسارت در امان می‌شود و 70 نوع بلا از او برطرف می‌گردد كه آسان‌ترین آن‌ها دیوانگى و جذام و برص است و در روایت دیگرى سوره‌ی نحل براى محفوظ ماندن از شرّ ابلیس و سپاه و پیروان اوست».[14]

 همراهی ملائکه و دوری شیاطین با خواندن همه‌ی سوره‌ها
البته خواندن همه‌ی سوره‌های قرآن کریم موجب برکت در خانه و حضور ملائکه و دوری شیاطین می‌شوند چنانکه امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «خانه‌ای که در آن قرآن خوانده شود و ذكر خدای عزوجلّ شود، بركتش زیاد می‌شود و فرشته‏‌ها در آن حاضر می‌شوند و شیاطین از آن دور می‌شوند و براى اهل آسمان می‌درخشد مانند ستاره‏‌هاى درخشان که براى اهل زمین مى‏‌درخشند و خانه‌ای كه در آن قرآن نخوانند و ذكر خدا نشود، بركتش كم می‌شود و فرشته‏‌ها از آن دورى می‌شوند و شیاطین در آن حاضر می‌شوند».[15]

پس؛ فَاقْرَۆُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏ [مزّمل/20]  هر مقدار كه مى‏‌توانید از قرآن بخوانید.

abas بازدید : 16 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

 وفات حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
فاطمه معصومه (س) كيست ؟
نام شريف آن بزرگوار فاطمه و القاب ايشان " معصومه" ، " كريمه اهل بيت" ، " ستّي" ، و " فاطمه كبري" است.پدرش حضرت موسي بن جعفر (ع) و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا (ع) است.(1)

از ولادت تا هجرت حضرت معصومه :
آن حضرت اوّل ذي القعده سال 173هـ . ق در مدينه منوّره به دنيا آمد. و در سنّ28 سالگي در روز دهم(2)يا دوازدهم (3)ربيع الثاني سال 201هـ . ق در شهر قم از دنيا رفت.

سفر مقدّس به شهر مقدّس :
در سال 201 هـ . ق ، يك سال پس از سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به شهر " مرو" حضرت فاطمه معصومه (س) همراه عدّه اي از برادران خود براي ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند، ولي در آنجا عده اي از مخالفين اهل بيت با مأموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عدّه اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند.(4)حضرت در حالي كه از غم و حزن بسيار مريضه بود با احساس نا امني در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد ، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود:" شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد" ؛ (5)سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.

 

بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرّت بخش مطّلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالي كه " موسي بن الخزرج " بزرگ خاندان " اشعري" زمام شتر آن مكرّمه را به دوش مي كشيد ؛ ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدّس شد و در منزل شخصي " موسي بن خزرج " اجلال نزول فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و در اين مدّت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود و واپسين روزهاي عمر پر بركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهي به پايان رساند.

غروب مهتاب در شهر ستارگان :
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف ، از اجلال نزول كوكب ولايت و توفيق زيارت بانويي از تبار فاطمه اطهر ، با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت ، مبدّل به دنيايي از حزن و اندوه شد ، و اين غروب غم انگيز عاشقان امامت و ولايت را در سوك و عزا نشاند. در رابطه با علّت مريضي نابهنگام حضرت و مرگ زود رس آن بزرگوار گفته شده است كه زني در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود كه اين مطلب با توجه به درگيري دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اي از آنها "‌در ساوه" و جوّ نامساعد آن شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال مريضي به سوي شهر قم ، مطلبي قابل قبول مي تواند با شد.

 

آري آن حضرت كه مي رفت زينب وار با سفر پر بركتش سند گويايي بر حقانيت امامت رهبران راستين و افشاگر چهره نفاق و تزوير مأموني باشد، و همانند قهرمان كربلا پيام آور خون سرخ برادري باشد كه اين بار مزّورانه به قتلگاه (بني عباس ) برده مي شد ، ناگاه تقدير الهي بر اين شد كه مرقد آن بزرگ حامي خط ولايت و امامت براي هميشه تاريخ ، فريادگر مبارزه با ظلم و بي عدالتي ستم پيشگان دوران و الهام بخش پيروان راستين تشيّع علوي در طول قرون و اعصار باشد.

مراسم دفن :
بعد از وفات شفيعه روز جزا ، آن حضرت را غسل داده و كفن نمودند ، سپس به سوي قبرستان " بابلان" تشييع كردند ولي به هنگام دفن آن بزرگوار " به خاطر نبودن محرم " آل سعد" دچار مشكل شدند و سرانجام تصميم گرفتند كه پيرمردي به نام" قادر" اين كار را انجام دهد. ولي قادر و حتّي بزرگان و صلحا ، شيعه قم هم ، لايق نبودند عهده دار اين امر مهم شوند ؛‌چرا كه معصومه اهل بيت را بايد امام معصوم به خاك سپارد. مردم منتظر آمدن " آن پيرمرد صالح " بودند ، كه ناگهان دو سواره را ديدند كه از جانب ريگزار به سوي آنان مي آيند و قتي نزديك جنازه رسيدند ، پياده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا را در داخل سردابي " كه از قبل آماده شده بود " دفن كردند و بدون اينكه با كسي تكلّمي نمايند ، سوار شده و رفتند ، و كسي هم آنها را نشناخت (6).

 

به قول يكي از بزرگان هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار ، امامان معصومي باشند كه براي اين امر مهم ّ به قم آمدند.(7) پس از پايان رسيدن مراسم دفن ، موسي بن الخزرج سايباني از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت و اين سايبان برقرار بود تا زماني كه حضرت زينب دختر امام جواد (ع) وارد قم شد و قبّه اي آجري بر آن مرقد مطهّر بنا كرد.(8) و بدين سان تربت پاك آن بانوي بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع) و دارالشّفاي دلسوختگان عا شق ولايت و امامت شد.

 

------------------------------------
پی نوشتها:
(1) دلائل الامامه , ص 309 .
(2) وسيله المعصوميّه , ص 65 به نقل از نزههالابرار.
(3) مستدرك سفينه البحار , ج 8 , ص 257.
(4) زندگاني حضرت معصومه , مهدي منصوري , ص 14 ( به نقل از رياض الانساب , تأليف ملك الكتّاب شيرازي).
(5)درياي سخن , سقازاده تبريزي , نقل از وديعه آل محمّد , محمد صادق انصاري , ص 12.
(6) تاريخ قديم قم , ص 214.
(7) آيه الله فاضل لنكراني " دام ظله".

(8) سفينه البحار , ج 2 , ص 376 .

abas بازدید : 15 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

نماز جواد الائمه برا ی رفع گرفتاریجواد الائمهاین نماز دو رکعت است که در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد» و هفتاد مرتبه سوره «توحید» را مى خوانى

و پس از پایان نماز مى گویى:

اَللّهُمَّ رَبَّ الأَرْواحِ الْفانِیَةِ، وَ الأَجْسادِ الْبالِیَةِ، اَسْئَلُکَ بِطاعَةِ الاَْرْواحِ الرّاجِعَةِ اِلى اَجْسادِها، وَ بِطاعَةِ الاَْجْسادِ الْمُلْتَئِمَةِ بِعُرُوقِها، وَ بِکَلِمَتِکَ النّافِذَةِ بَیْنَهُمْ، وَاَخْذِکَ الْحَقَّ مِنْهُمْ، وَ الْخَلائِقُ بَیْنَ یَدَیْکَ یَنْتَظِرُونَ فَصْلَ قَضآئِکَ، وَیَرْجُونَ رَحْمَتَکَ، وَیَخافُونَ عِقابَکَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ اجْعَلِ النُّورَ فى بَصَرى، وَالْیَقینَ فى قَلْبى، وَ ذِکْرَکَ باِللَّیْلِ وَالنَّهارِ عَلى لِسانى، وَ عَمَلا صالِحاً فَارْزُقْنى.

اى خدا اى پروردگار ارواحى که از این جهان فانى رفته و اى پروردگار اجساد پوسیده از تو مى خواهم به حق فرمانبرى آن ارواح که بسوى اجساد خود بازگردند و به حق فرمانبرى اجسادى که با رگهاى خود پیوند شوند و به حق فرمان نافذت در میان آنها و گرفتن حقت از ایشان و در آن حال که خلائق در برابرت به انتظار صدور حکم و امیدوار برحمتت و خائف از عقاب تواند درود فرست بر محمّد و آل محمّد و نور و روشنى در دیده ام و یقین در دلم قرارده و ذکرت را شب و روز بر زبانم جاری ساز و عمل صالح روزى من گردان.

abas بازدید : 18 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

کدام نماز را می توان به هر جهت و در هر حال خواند/ پاسخ امام علی(ع) به پرسش نصرانی
آیت الله جوادی آملی در مورد علت تعیین کعبه به عنوان قبله با توجه به آیه «أينما تولّوا فثم وجه الله» گفت: این یک حکم فقهي است؛ گاهي مي‌گويند: به اين سمت نماز بخوان، گاهي هم مي‌گويند: به آن سمت نماز بخوان. گاهي هم مي‌گويند: اگر شما بين مشرق و مغرب نماز خواندی نمازت مقبول است، يك انسان متحيّری كه وقت برای چهار نماز كافي نيست، به يكي از سمتها نماز بخواند نمازش كافي است.
 آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 115 سوره بقره « ولله المشرق و المغرب فأينما تولّوا فثم وجه الله إنّ الله واسعٌ عليم»، که بر عدم انحصار وجه الله در مكان و جهتي خاص تأکید دارد، گفت: ... اين كريمه احياناً ناظر به مسئله تغيير قبله است از بيت المَقْدس به مسجد الحرام، به كعبه، بعضي اعتراض كردند كه چرا قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه منتقل شد... که ﴿سيقول السفهاء من الناس ما وليّهم عن قبلتهم التي كانوا عليها قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء إلي صراط مستقيم﴾ ؛ وقتي قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه منتقل شد يهودي‌ها اعتراض كردند، گفتند به اينكه يا عبادتهاي لاحق اينها باطل است يا عبادت‌هاي سابق اينها. اگر قبله حقيقي بيت المقدس است پس انحراف از بيت المقدس به كعبه باطل است و عبادت‌هاي بعد از انحراف هم باطل و اگر قبله كعبه است پس عبادت‌هايي كه تا كنون به طرف قدس انجام مي‌دادند باطل است.
 در اين زمينه خداي سبحان آيه‌اي نازل كرد كه ﴿لله المشرق و المغرب﴾؛ استقبال به وجه خدا جاي معيّني ندارد، اگر مشرق و مغرب مال خداست و همه جا خدا حضور دارد پس ﴿أينما تولّوا فثم وجه الله﴾ كه اين فاي تفريع نشانه سعه فيض خداي سبحان است.
مشرق و مغرب، مِلك و مُلك خدا
... خداي سبحان مشرق و مغرب را مِلك و مُلك خود مي‌داند. مشرق و مغرب دو جهتند نه دو موجود عيني خارجي نظير شمس و قمر يا شجر و حجر. شجر يا حجر يك موجود خارجي است، ولي مشرق و مغرب جهت است. جهت بودنِ مشرق و جهت بودن مغرب متوقف است بر اينكه يك كوكب و يك نيّري باشد اوّلاً، و حركتي باشد ثانياً تا از حركت آن نيّر طلوع و غروبي پيدا شود و قهراً مشرق و مغربي هم پيدا بشود؛ پس اگر يك كوكبي نباشد يا كوكب باشد ولي حركت نكند، شرق و غربي نيست.
خداي سبحان كه فرمود: مشرق و مغرب مال خداست، براي آن است كه هم آن كوكب را مخلوق خود مي‌داند و هم حركت آن كوكب را به اختيار خود مي‌داند. هم خلقت شمس و قمر را به خود نسبت مي‌دهد و هم حركت شمس و قمر را. قهراً مشرق و مغربي كه بر اين دو امر متوقف است، مال خدا خواهد بود. امّا شمس و قمر را مال خود مي‌داند؛ زيرا گذشته از اينكه فرمود: ﴿الله خالق كلّ شيء﴾ ؛ يعني هرچه كه مصداق شيء است مخلوق خداست، هر چيزي كه شيء بر او صادق است مخلوق خداست، گذشته از آن، درباره خصوص شمس و قمر هم فرمود: چرا شما شمس و قمر را عبادت مي‌كنيد، خدا را عبادت كنيد كه خالق شمس و قمر است. همان آيه‌اي كه تلاوتش باعث سجده واجب است: ﴿لاتسجدوا للشمس و لا للقمر﴾ و لكن خدايي را بپرستيد كه خالق شمس و قمر است؛ پس اصل شمس و قمر مخلوق خداست و مخلوق مِلك و مُلك خالق است.
وی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه بر اساس این آیه به هر کجا که رو کنید وجه خداست، پس علت تعیین کعبه به عنوان قبله چیست؟، تأکید می کند: ... نه خصوصيتي براي بيت المقدس است، نه اختصاصي براي كعبه، آن يك حكم فقهي است. در حكم فقهي گاهي مي‌گويند: به اين سمت نماز بخوان، گاهي هم مي‌گويند: به آن سمت نماز بخوان. گاهي هم مي‌گويند: اگر شما بين مشرق و مغرب نماز خواندي نمازت مقبول است، يك انسان متحيّري كه وقت براي چهار نماز كافي نيست، به يكي از سمتها نماز بخواند نمازش كافي است.
يا در نافله به همين آيه استدلال كردند در روايات ما هم آمده است كه ﴿أينما تولّوا فثم وجه الله﴾ مصحّح آن است كه نافله را به هر سمت مي‌شود خواند. نه اينكه در نافله قبله معتبر نيست، قبله نافله وسيع است. چرا در نافله به هر سمت مي‌شود نماز خواند؟! چرا نافله را در حال حركت، پشت به قبله كعبه، رو به كعبه، پشت به شرق رو به شرق، مي‌شود خواند؟ كسي از مدرسه تا مسجد اوّل اذان ظهر مي‌خواهد حركت كند، مي‌خواهد اين ٨ ركعت نافله ظهر را در راه بخواند، خب اين مُفتيٰ به همه هم هست، صحيح هم هست. كه كسي از محل كارش تا مسجد در بين راه اين ٨ ركعت نافله ظهر را در راه مي‌خواهد بخواند، خب جائز است ثواب نافله را هم مي‌برد، به هر سمت، به هر كوي و برزن كه رو كرد قبله اوست به همين آيه استدلال كرده‌اند: ﴿أينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾.
این مفسر قرآن کریم در ادامه با اشاره به نظر علامه طباطبایی در مورد این آیه تصریح کرد: ... اين آيه ﴿أينما تولّوا فثمّ وجه الهم﴾ را به توسعه مسجد و مكان نمازگزار معنا كردند و به آيه قبل ارتباط دادند، سيدنا الاستاد(علامه طباطبایی) مي‌فرمايد به اينكه اين آيه ناظر به توسعه جهت است نه مكان ، آيه مي‌خواهد بفرمايد به اينكه به هر سمت رو كنيد وجه خداست، نه هر جا مي‌توانيد نماز بخوانيد، نه همه جا مسجد است.
آن حديث معروف «جعلت لي الأرض مسجداً و طهوراً» كه از رسول خدا(ص) رسيده است آن يك حديث خوبي است براي توسعه مسجد يعني نماز لازم نيست كه حتماً در جاي معيني خوانده بشود، آن طور كه اهل كتاب مي‌پندارند كه يا در كنيسه يا در بيع نماز بخوانند، در اسلام فرمودند به اينكه شما خانه‌هايتان را معبد كنيد، همان‌طوري كه مسجد معبد است خانه‌ها را هم با خواندن قرآن و نماز نوراني كنيد و خانه‌هاي خود را مثل خانه‌هاي يهودي نكنيد كه عبادت در او نشود، سراسر زمين مسجد است و جاي عبادت: «جعلت لي الأرض مسجداً و طهوراً».
ولي آيه ناظر به توسعه مكان مصلّي نيست، آيه ناظر به توسعه جهت و قبله مصلّي است به شهادت فاي تفريع، نفرمود «لله المشرق والمغرب» پس هر جا خواستيد نماز بخوانيد، فرمود: ﴿لله المشرق والمغرب﴾ به هر سمت رو كردي رو به خدا كردي: ﴿فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾؛ يعني به هر جا رو كرديد آن روبروي شما وجه الله است. اين ناظر به توسعه قبله و جهت نمازگزار است نه ناظر به توسعه مسجد و مكان نمازگزار...
احكام تعبدي قبله و توسعه جهت قبله در نافله و دعاها
اين يك حكم فقهي و تعبّدي خاص است كه گفته‌اند: به طرف كعبه بعضي از امور واجب است، بعضي از امور حرام گفتند به اينكه مسأله ذبح چه در حال عادي، چه در حال قرباني به طرف كعبه واجب است، مسأله صلات به طرف كعبه واجب است، مسأله احتضار موتيٰ و مسأله دفن به طرف كعبه واجب است.
 اين «و الكعبة قبلتي» بعضي از كارها هم به طرف كعبه حرام است، آن كارهاي قضاي حاجت. پس اين يك حكم فقهي است كه بعضي از كارهاي به طرف كعبه حرام، بعضي از كارها به طرف كعبه واجب. وگرنه از نظر بحثهاي اصولي جهتي از جهات را نمي‌شود مشخّص كرد. نشانه‌اش آن است كه اگر ما خواستيم در درون كعبه نماز بخوانيم آنجا هم ﴿فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾، آنجا اگر قيام معتبر نبود مستلقياً هم مي‌شود، منقطعاً هم مي‌شود نماز خواند، نه به خاطر اينكه بالا و پايين كعبه نيست براي اينكه قيام معتبر است. نشانه‌اش آن است كه اگر كسي بيمار بود در درون كعبه قرار داشت، بيماري كه بايد مستلقياً نماز بخواند يا مجاز است منقطعاً نماز بخواند او به هر سمت كه بخوابد يا به هر سمت كه رو كند قبله است.
 درون كعبه مصداق ﴿فأينما تولّوا فثم وجه الله﴾ است. پس اين‌چنين نيست كه يك سمت معيّن خدا را بتوان عبادت كرد. اين يك حكم فقهي و تعبّدي خاص است براي كساني كه از كعبه دورند وگرنه درون كعبه باز ﴿فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ است، خواه در مسأله دعا، خواه در مسأله نوافل، خواه در مسأله صلات عند الاضطرار، خواه درموقع دعا كردن: ﴿فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾.
تمثيلي براي «وجه» در روايت اميرالمؤمنين(ع)
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه با استناد به قولی از شیخ صدوق خاطرنشان می کند: ...  مرحوم صدوق در كتاب شريف «توحيد» در باب «نفي المكان والزمان والحركة عنه تعاليٰ»  اين حديث شريف را نقل كرده كه مردي آمد حضور اميرالمؤمنين(ع) از حضرتش مسائلي را سؤال كرد، قبلاً پيش ديگران رفته بودند آنها از جواب بازماندند به حضور اميرالمؤمنين(ع) آمدند و حضرت به سؤالهاي آنها پاسخ داد. يكي از سؤالهاي آنها اين بود كه "أخبرني عن وجه الربّ تبارك وتعالي؟" سؤال كردند كه وجه الله چيست؟ بگو وجه الله كدام سمت است؟
فدعي علي(ع) بنار و حطبٍ، حضرت دستور داد آتش و هيزمي حاضر كردند، فأضرمه؛ آن هيزم را با آتش افروخت. فلمّا اشتعلت؛ وقتي اين آتش شعله‌ور شد، قال علي(ع): " أين وجه هذه النار"؟ صورت اين آتش كجاست؟ شما ممكن است براي شخص يك وجهي قائل باشيد كه بگوييد اين روي شخص است و اين پشت شخص، براي اجرام و احجام مي‌توانيد وجه و خلف قائل بشويد، امّا اين شعله رويش كدام سمت است پشتش كدام سمت؟
قال علي(ع): "اين وجه هذه النار؟" قال النصراني: "هي وجه من جميع حدودها"؛ همه طرفش وجه است، يعني هر كس در كنار اين آتش قرار گرفت مي‌گويد: من رو به آتش‌ام. آنهايي كه از شرق‌اند مي‌گويند: ما رو به آتش‌ايم، آنهايي كه از غرب‌اند، مي‌گويند: ما رو به آتش‌ايم، آنهايي كه از شمال و جنوب‌اند مي‌گويند: ما رو به آتشيم. از هر طرف وجه است، آن‌گاه حضرت فرمود: "هذه النار مدبرة مصنوعة لايعرف وجهها و خالقها لايشبهها" ؛ اين آتش يك موجود مخلوق است، همه طرفش وجه هست، شما نتوانستيد وجه او را تشخيص بدهيد آن وقت مي‌خواهيد وجه خدا را تشخيص بدهيد؟ ﴿و لله المشرق و المغرب فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ حضرت به اين آيه اشاره كردند، دنباله سخن حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: ﴿ولله المشرق و المغرب فاينما تولّوا فثم وجه الله﴾.
در حد خِرَد مردم سخن گفتن پيشوايان معصوم(ع)
به اندازه عقل افراد حرف مي‌زنند يعني چه؟ يعني بعضي اسرار را مي‌گويند، بعضي اسرار را نمي‌گويند؟ يا حرف را مي‌گويند هر كسي به اندازه فكرش مي‌فهمد، اينكه فرمود: «إنّا معاشر الأنبياء أمرنا أن نكلم الناس عليٰ قدر عقولهم» ؛ يعني بعضي احكام را مي‌گوييم، بعضي احكام را نمي‌گوييم؟ اينچنين است؟ يا ما همه حرفها را مي‌زنيم، منتها هر كسي به اندازه فكر خودش مي‌فهمد. اينجا هم همين‌طور است، چيزي را آنها كتمان نكردند هرچه كه انسان را به خدا و بهشت نزديك مي‌كند فرمودند و هرچه كه انسان را به جهنم نزديك مي‌كند و از خدا دور مي‌كند آن را هم فرمودند منتها هر كسي به اندازه خودش استفاده مي‌كند. يك وقت است با مثال آتش و هيزم مسئله را حل مي‌كند، گاهي هم مي‌فرمايند: «نحن وجه الله» با ولايت مسئله را حل مي‌كنند، گاهي هم مي‌فرمايند: قرآن وجه الله است؛ خب آن نصراني را بايد با يك مثال ساده توجيه كرد، اگر كسي نصراني بود و در همين حدّ ساده مي‌انديشيد بايد با او به اندازه زبان او حرف زد.
اوج كلام امام در تتمه روايت
... حضرت در پايان اين دو آيه را تلاوت فرمودند يكي همين آيه ١١٥ سوره بقره است كه محل بحث است همين آيه ﴿ولله المشرق و المغرب فأينما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ يكي هم آن جمله‌اي كه ظاهراً از سوره حاقّه استفاده مي‌شود: ﴿لاتخفيٰ منكم خافية﴾ آن جمله اين است كه «ولا يخفي علي ربّنا خافية» ؛ نه چيزي بر خدا مخفي است، نه يك خافي‌اي آويخته مي‌شود كه روپوشي باشد بر خدا؛ پس او هم دائماً وجه دارد و بالفعل وجهش دائم است. حالا اگر ما فرض كرديم شمس همه طرفش وجه بود پشت و رو نداشت، همه سمتش وجه بود ولي بالاخره يك حاجبي دارد كه اگر آن حاجب آويخته شد بين ما و بين شمس فاصله است ديگر استقبال ميسّر نيست، ديگر نمي‌توان گفت: وجّهت وجهي للشمس، امّا درباره ذات اقدس الهٰ نه جهتي با جهتي فرق دارد اوّلاً، نه خافيه و پوششي هست كه جلوي وجه گسترده خدا را بگيرد ثانياً. لذا در جميع شئون انسان مي‌تواند بگويد: ﴿وجّهت وجهي للذي فطر السماوات و الأرض﴾ . خب اين معنايي كه حضرت در ذيل بيان كرد با آن مثال آتشي كه افروخت خيلي فرق دارد، ممكن است در مجلس خيليها نشسته باشند. آن نصراني به همان اندازه مثال فهميد. آن محققين به اندازه خيلي عميق‌تر فهميدند.
 كامل‌ترين مصداق وجه الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به حدیثی از امام رضا(ع) که از ایشان سؤال شد که ﴿فأينما تولّوا فثّم وجه الله﴾ چيست؟ فرمود:علي(ع). خب خود عليّ بن ابي‌طالب(ع) كه به وجه الله رو مي‌كند اين بيان مصداقي از مصاديق كامل است. خب اگر عليّ ابن ابي طالب(ع) وجه الله شد، ساير ائمّه(عليهم السّلام) هم وجه الله‌اند؛ چون يك نوراند. اينها كه بيش از يك نور نيستند. منتها در قالبهاي مختلف هستند. پس امام هشتم(ع) هم وجه الله است، وجيه عندالله است.
اينكه در آستان حضرت عرض مي‌كنيم: «و أنت عنده وجيه» . چون به وجه الله رسيدي وجيه هستي. مصداق وجه الله شدي. يعني امام معصوم(ع) به نوبه خود، وجه خداست. اينكه امام هشتم(ع) در جواب سائل فرمود: علي (ع). يعني امام معصوم وجه الله است . خب خود امام معصوم هم كه مي‌گويد: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ امام معصوم(ع) وقتي كه بخواهد مسكين و يتيم و اسير را اطعام كند مي‌فرمايد: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ اين وجه الله چيست كه امام معصوم لوجه الله كار مي‌كند؟
اينكه حضرت فرمود: ﴿لانريد منكم جزاءً و لاشكوراً﴾ بعد فرمود: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ اين وجه الله يعني بهشت؟ حضرت فرمود: من طمع بهشت ندارم. اين وجه الله يعني پرهيز از جهنّم؟ فرمود: من خوف من النّار ندارم و فرمود: بر فرض كه مرا به جهنّم ببري آن قابل تحمّل است «هبني صبرت عليٰ حرّ نارك فكيف أصبر عن النظر إلي كرامتك» ، خب آن وجه الله چيست كه حضرت همان را مي‌طلبد؟ و چون به مطلوب خود رسيده است شده وجه الله، خود حضرت شد وجه الله؛ چون كارش لوجه الله است. اگر حضرت كارش لوجه الله است و به مقصد رسيده است آن وقت خودش مي‌شود وجه الله و مي‌شود هو وجيهٌ عندالله.
در اين دعاي توسّل هم كه به معصومين(عليهم السّلام) عرض مي‌كنيم: «يا وجيهاً عندالله» همين است. اين وجيه عندالله است، يعني موجَّه عندالله است. يعني خدا به او رو مي‌كند، اگر خدا به او رو كرد يعني همه عالم به او رو مي‌كند، اين موجّه عندالله است يعني چه؟ وجيه عندالله است يعني چه؟ يعني يتوجّه إليه الله. خدا مگر در يك جهت خاصّ است كه به يك انسان كامل رو كند؟ اگر خدا به انسان كامل رو كرد يعني كلّ جهان به او رو مي‌كند. لذا هر جا شما باشيد مي‌توانيد به اينها متوسّل بشويد. اينكه به اين خاندان عرض مي‌كنيم: «يا وجيهاً عندالله» يعني موجَّه عند الله‌ايد يعني خدا به تو رو كرد.
منشأ بركت بودن وجيه عند الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه تصریح می کند: ... اگر خدا به يك انسان رو كند آيا كل عالم به او رو مي‌كند يا نمي‌كند؟ اگر خدا به يك انسان رو كرد نظير عيساي مسيح، مي‌بينيد حرفش چيست. حرف عيساي مسيح(ع) كه خداي سبحان در قرآن نقل مي‌كند، مي‌فرمايد: ﴿و جعلني مباركاً أين ما كنت﴾ ؛ من هر جا باشم پر بركت‌ام. منشأ بركت‌ام. آسمان باشم مباركم، زمين باشم مباركم: ﴿و جعلني مباركاً أينما كنت﴾ . چون درباره عيساي مسيح قرآن كريم فرمود به اينكه اين من المقرّبين است. خب اگر موجودي مقرّب شد و موجّه شد يعني خدا به او رو مي‌كند.
خدا به او رو مي‌كند يعني چه؟ يعني خدايي كه ﴿لله المشرق و المغرب﴾، خدايي كه ﴿فأينما تولّوا فثّم وجه الله﴾، خدايي كه جايي از وجه او خالي نيست اين خدا به انسان كامل رو كرد يعني اين انسان كامل شده وجه الله جايي نيست كه اين انسان كامل حضور نداشته باشد. جايي نيست كه توسّل به اين انسان كامل اثر نداشته باشد. لذا امام هشتم(ع) طبق تفسير نورالثقلين فرمود: «عليّ(ع)». اين اوّلاً به عنوان تطبيق است. نه تفسير؛ و ثانياً به عنوان بيان أحد المصاديق است؛ چون خود امام هشتم(ع) هم وجه الله است، همه معصومين(سلام الله عليهم) وجه الله‌اند.

abas بازدید : 13 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

فضیلتی ناگفته از فضائل بانوی دو عالم!
به نظر می رسد بسیاری از ما باید در چگونگی رویکرد خود به اهل بیت علیهم السلام تجدید نظر کنیم. تجدید نظری که می تواند جهت زندگانی ما را به عنوان پیروان آن بزرگان عالم خلقت، دگرگون بسازد. خوبست کمی صریح باشیم! بسیاری از ما گویا اصلا توجهی به بعد علمی اهل بیت علیهم السلام یا بعد سیاسی حیات طیبه ی ایشان نداریم واقعا گمان می کنیم - هر چند ناخودآگاه - که رویکرد ما به آن بندگان عالیقدر خداوند فقط باید رویکردی عاطفی باشد.

البته این رویکرد خیلی ارزش دارد ولی همه ی وظیفه ی ما نیست. کما اینکه اصلا ناقص دیدن آن ذوات معصوم است. آن وقت نتیجه این می شود که ما در آداب زندگی در تصمیم گیریها و کنشها و واکنشهای گوناگون فردی و اجتماعی گویا که اصلا – العیاذ بالله – هیچ آموزه ای و الگویی نداریم و این می شود که سبک زندگی ما، سبک زندگی اسلامی نیست!
 تازه این روی دنیایی این قصه است. اگر بدانیم که با این رویکرد ناقص چه درجات بالا و چه مقامات قربی را از دست داده ایم و در قیامت یعنی روز حسرت چه غصه ای خواهیم خورد، بسیار پریشان و مضطرب خواهیم شد! آری اینها همه مقدمه بود برای اینکه عرض کنیم در این مقاله قصد ارائه چه مطلبی را داریم.
متاسفانه یکی از جنبه های مورد غفلت از زندگانی حضرت سیدة النساء زهرای مرضیه – سلام الله علیها – جنبه ی علمی آن بانوی مکرمه است.

البته ما در اینجا قصد ورود به مباحث عمیق و مفصّل فضایل علمی ایشان را نداریم چون هم به لحاظ علمی و معرفتی بسیار تهیدست هستیم و هم مجالمان کوتاه است لذا تنها به اهمیت عملی علم آموزی در سیره ی آن حضرت خواهیم پرداخت و همین مطلب را دستمایه ی پرداختن به اهمیت تلاش برای آموختن معارف دینی قرار می دهیم – ان شاء الله – .
هر آنچه می خواهی بپرس
امیرالمۆمنین علیه السلام می فرمایند:
«حضرت امرأة عند الصدیقة فاطمة الزهراء - علیها السلام – فقالت : ان لی والدة ضعیفة و قد لبس علیها فی امر صلاتها شیء و قد بعثنی الیک اسألک فاجابتها فاطمة – علیها السلام – عن ذلک و طرحت سئوالاً ثانیاً و ثالثاً و رابعاً ... و عاشراً اجابت الزهراء علیها جمیعاً ثم خجلت المراة الوافدة و قالت: لااشق علیک یا ابنة رسول الله: فقالت فاطمة سلام الله علیها هاتی و سلی عما بدا لک ارأیت من اکتری یومأ یصعد الی سطح بحمل ثقیل و کراه مأة الف دینار یثقل علیه؟ قالت: لا فقالت: اکتریت انا بکل مسالة باکثر من ملء ما بین الثری الی العرش لۆلۆأ فاحری ان لایثقل علیّ». (1)
دانشمند دین شناس برتر از شخص روزه دار بجا آورنده نماز است که به جهاد در راه خدا اشتغال دارد. در اثر مرگ عالم رخنه ای در اسلام به وجود می آید که هیچ چیز غیراز جانشین آن عالم آن رخنه را برطرف نخواهد کرد
ترجمه گونه ای از این حدیث چنین است:

زنی خدمت حضرت صدیقه کبری علیها السلام آمد و عرضه داشت: مادر ضعیفی دارم که در مورد نمازش دچار شبهه و سئوال شده است و مرا برای حل آن به محضر شما فرستاده است. حضرت فاطمه علیها السلام پاسخ وی را فرمودند: اما آن زن تا ده سئوال پرسید و حضرت جواب همه ی آنها را بیان کردند. پس از سئوال و جوابها آن زن شرمنده شد و عرض کرد: من باعث زحمت برای شما فرزند رسول الله نشوم! اما حضرت فاطمة علیها السلام فرمودند: هر مسأله ای برایت پیش آمد بیا و از من بپرس آیا اگر کسی یک روز و در قبال یکصد هزار دینار اجیر شود تا بار سنگینی را به پشت بام ببرد آیا این عمل برای او سنگین و ناگوار است؟ آن زن پاسخ داد: خیر حضرت فرمودند: مزد من در برابر هر مسأله ای که از من پرسیده شود بیشتر از وزن مرواریدهایی است که فاصله ی زمین تا عرش را پر کرده است پس شایسته است سئوالاتی که از من پرسیده می شوند اصلا باعث زحمت و ناخوشی من نشود.

حضرت فاطمه(س),زندگینامه حضرت فاطمه(س)

آری حدیث فوق یادآور آن فرمایش شگفت آور امیرالمۆمنین علیه السلام است که فرمودند: هر چه می خواهید از من بپرسید چون حضرت صدیقه طاهره علیها السلام فرمودند: هر چه برایت رخ داد بیا و بپرس. از سوی دیگر این حدیث حقاً و انصافاً و با تأکیدی رسا اهمیت تعلیم و تعلم را در دین اسلام بیان می کند.
آری! خواننده ی گرامی توجه دارد که در این روایت نورانی چگونه بین علم آموزی با ثواب اخروی، آن هم ثواب فراوان اخروی، رابطه ی مستقیم و تنگاتنگ برقرار شده است. اصولا یکی از خواص دین حق و درست همین است که اولا از روابط بین ظاهر (دنیا) و باطن (آخرت) پرده بر کند یعنی اثرات عالم شهادت بر عالم غیب را اعلان کند و ثانیا: با این اعلان کردن به فعالیتهای آدمی قداست بخشید. البته و صد البته قداستی واقعی و نه خرافی و گزاف. و ثالثا: در نتیجه ی آن دو کار انسانها را به سمت قله های کمال و وارستگی به حرکت در آورد.
مقام والای علم و عالم
از این نمونه روایات عجیب در مورد اهمیت بسیار زیاد علم، فراوان وجود دارد. در اینجا به ذکر تعداد کمی از آنها می پردازیم:
از رسول الله صلی الله علیه وآله منقول است که: «من خرج فی طلب العلم فهو فی سبیل الله حتی یرجع» (2)  آنکس که برای طلب علم از خانه ی خود خارج می شود تا زمانیکه باز گردد در سبیل الله است.
 از امیرالمۆمنین علیه السلام منقول است که فرمودند: «العالم افضل من الصائم القائم المجاهد و اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها الا خلف منه» (3) دانشمند دین شناس برتر از شخص روزه دار بجا آورنده نماز است که به جهاد در راه خدا اشتغال دارد. در اثر مرگ عالم رخنه ای در اسلام به وجود می آید که هیچ چیز غیراز جانشین آن عالم آن رخنه را برطرف نخواهد کرد.
اصولا یکی از خواص دین حق و درست همین است که اولا از روابط بین ظاهر (دنیا) و باطن (آخرت) پرده بر کند یعنی اثرات عالم شهادت بر عالم غیب را اعلان کند و ثانیا: با این اعلان کردن به فعالیتهای آدمی قداست بخشید. البته و صد البته قداستی واقعی و نه خرافی و گزاف. و ثالثا: در نتیجه ی آن دو کار انسانها را به سمت قله های کمال و وارستگی به حرکت در آورد
از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که: «عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد» (4) دانشمند دین شناسی که از علمش بهره برداری می شود از هفتاد هزار عالم برتر است.
این مقاله را با ذکر سه حدیث از حضرت امام صادق علیه السلام پی می گیریم:
"اذا اراد الله بعبد خیرأ فقّهه فی الدین" (5) آن هنگام که خداوند خیر بنده ای را بخواهد او را دین شناس می کند.
"علیکم بالتفقه فی دین الله تعالی و لاتکونوا اعرابا بأفانة من لم یتفقه فی دین الله تعالی لم ینظر الله تعالی الیه یوم القیامة و لم یزک له عملا" (6) برشما واجب است که در دین خدای متعال به تفقه و درک عالمانه برسید از اعراب جاهلی که بی خبر از اسلام بودند مباشید پس هر آنکس که تفقه دردین خداوند متعال نکند روز قیامت از نظر لطف و رحمت خداوند متعال محروم است و خداوند عمل او را بالا نمی برد.
"لوددت ان اصحابی ضربت رۆوسهم بالسیاط حتی یتفقّهوا" (7) دوست می دارم سرهای یارانم مضروب تازیانه ها باشد تا اینکه دین خدا را بشناسند.
 یعنی این مسأله آنقدر مهم است که حجت خداوند که جلوه ی رحمت الهی هستند چنین آرزویی دارند که هر چند رۆوس یاران و شیعیانشان به درد بیاید و حتی زخمی بشود باز هم این ارزش را دارد که معارف دین خدا را بیاموزند.

در اینجا و در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که همانطور که عده ای از بزرگان فرموده اند: (8) منظور از "فقه" یا مشتقات آن تنها و تنها فقه مصطلح دوران ما یعنی علم به احکام شرعی نیست بلکه اعم از آن است و دارای دایره ای وسیع است که شامل همه معارف و احکام دین می شود و البته باز هم همانطور که بعضی از محققین معاصر فرموده اند (9) تفقه و دین آموزی امری است که درجات و مراتب مختلفی دارد و بالاترین درجات آن با سالیان متمادی درس و بحث و تلاش صرف علمی حاصل می شود.

--------------------------------

 پی نوشت:
1- نهج الحیاة، موسوعة کلمات الزهراء ص138
2- المحجة البیضاء ص69
3-الکافی، ج1، ص30
4-همان ج1، ص33
5-همان ج1، ص32
6-همان  ج1، ص31
7-همان  ج1، ص31
8-مانند آیت الله شهید صدر و آیت الله شهید مطهری
9-استاد آیت الله آملی لاریجانی

abas بازدید : 22 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است که اجزای اصلی و اساسی آن زن و مرد می باشند و هر قدر بین این اجزای و عناصر هماهنگی، تناسب و سنخیت بیشتری باشد، آن پیوند استوارتر، مستحکم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود.

علم و تجربه گویای آن است که علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری که موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم است و به هیچ وجه نباید این مساله را به بعد از ازدواج موکول کرد. یکی از امور مساله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است.

فاصله سنی در ازدواج

لزوم تناسب سنی از اطلاق آیاتی مثل «فانکحوا ما طاب لکم من النساء» همسری مورد پسند و دلنشین انتخاب کنید استنباط می شود. همچنین در روایات اسلامی به صراحت هم کفو بودن مطرح شده است.

پیامبر اسلام می فرماید: با همسان و هم شان خود ازدواج کنید.

می توان گفت اسلام معیار و دلایل هماهنگی در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعیت های موجود در جامعه و استدلال های علمی در این مساله نظری بیفکند به راحتی پی خواهد برد که همسر دلنشین و مورد پسند همسری است که دارای هماهنگی و تناسب سنی باشد. قابل توجه است که کفو هم بودن از نظر سن تفاوت در سن است نه تساوی زیرا این تفاوت در آفرینش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.

بارها با خانواده هایی مواجه می شویم که فاصله سنی زوجین حتی به،۲۵،۲۰،۱۵، ۱۳ سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یکدیگر مشکلات عدیده ای دارند. ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.

خارج شدن از معنای اصلی ازدواج

اگر چه در ابتدای ازدواج برای زوجین مشکلاتی به وجود نمی‌آید، اما به مرور زمان و پس از دوره‌های رمانتیک اول ازدواج افراد در صورت ناپختگی و فاصله سنی زیاد با مشکلات زیادی روبه رو می‌شوند. احتمال ایجاد مشکل برای یک زوج ۲۰ ساله و ۳۶ ساله نسبت به یک زوج ۴۰ ساله و ۵۶ بیشتر است زیرا زوج دوم تجربیات بیشتری در طول زندگی کسب کرده‌اند و شباهت بیشتری به یکدیگر دارند.

دختری که در دهه سوم زندگی قرار دارد و با مردی در دهه چهارم ازدواج می‌کند تجارب لازم برای یک زندگی مشترک را کسب نکرده است، مسلما تفاوت‌های سنی بالا در بین زن و شوهر که یکی از آن‌ها در دهه‌های سنی پایین‌ است مخاطرات بیشتری به همراه دارد؛ زیرا تحمل بی‌تجربگی‌ها و خامی‌های اشتباهات همسر موجب احساس نارضایتی و تحت‌الشعاع قرار گرفتن آرامش می‌شود.

ازدواج بدین معناست که زن و شوهر در کنار هم و مکمل همدیگر باشند، زمانی که فاصله سنی مناسبی بین زوجین رعایت نمی‌شود ازدواج معنای اصلی خود را از دست می‌دهد و شبیه نقش والد و فرزندی می‌شود و فرد بزرگ‌تر مسلما تجربه بیشتری دارد و ممکن است شروع به پند و اندرز دادن و امر و نهی کردن همسر خود کند. تجربه بالاتر و رویارویی با مسایل و مشکلات بیشتر در طول زندگی موجب می‌شود فرد به همسرش به عنوان یک همسر نگاه نکند و با او مانند یک کودک رفتار کند و از دیدگاه روان‌شناسان ازدواج در دام ارتباط والد و کودکی بیفتد.

کنترل همسر

پند دادن به همسر، فرد با سن کمتر را دچار خشم، تنفر، انزجار می‌کند،‌ زمانی که رابطه از حالت زوجی خارج شود و به یک رابطه والد و کودک تبدل شود رفتارهای جنسی زوجین تحت و شعاع قرار می‌گیرد و در نتیجه کنترل فرد کم سن تر از مشکلات بارز تفاوت سنی زیاد میان زوجین است.

کنترل همسر به تدریج زمینه‌های پرخاشگری را فراهم می‌کند، مسلما علاوه بر قدرت نمایی در مسایل مختلف ممکن است فرد بزرگ‌تر از نظر مالی نیز در شرایط بهتری قرار داشته باشد، در نتیجه از هر لحاظ بر همسر خود احاطه پیدا می‌کند و در نهایت زمینه‌های بروز پرخاشگری فراهم می‌شود. در برخی موارد نیز طرف بزرگ‌تر نقش یک قربانی را ایفا می‌کند، فردی که در دهه سوم و چهارم زندگی است نیازهای خاص خود را دارد، اما زمانی که سعی می‌کند خود را پایین‌تر از سن واقعی نشان دهد مسلما نیازهای خاص خود را پاسخ نمی‌دهد و در نتیجه نقش قربانی را پیدا می‌کند.

معمولا فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می کاهد.

از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد.

عدم تناسب در توانایی های جسمی

وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده سال دارد، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در ۳۵ سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است.

یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی که مرد قصد شانه خالی کردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا که در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.

انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر

وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.

همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد که فرمود : بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.

وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر همدیگر توجه می کنند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین است.

کمرویی با همسر

در این گونه خانواده ها معمولا فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست.

زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده می کند.

abas بازدید : 13 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

آیه ۲۹ سوره فاطر را دختر بی خواستگار پیوسته و بطور منظم روزانه تلاوت کند. این عمل مجرب است و بسیار موثر در بخت گشائی. نتایج و عجایب بسیار دارد. انشاء الله تعالی.

آیه ۲۹ سوره فاطر را دختر بی خواستگار پیوسته و بطور منظم روزانه تلاوت کند. این عمل مجرب است و بسیار موثر در بخت گشائی. نتایج و عجایب بسیار دارد. انشاء الله تعالی.

آیه ۲۹ سوره فاطر :
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ.

توجه نمائید:
تلاوت آیه را به مدت چهل روز به طور مرتب انجام داده و در اوقات مختلف ادامه دهید. بهترین زمان پس از انجام فریضه نماز است. روزانه چهل مرتبه خوانده شود مطلوب است.

پس از نماز حتما حتما حتما از خداوند جل جلاله طلب بخت نیکو کنید. توجه کنید که قبل و بعد از طلب حاجت صلوات بفرستید.

اذکار دفع سحر را دائم به کار بندید، چونکه جهت از بین بردن هر گونه بستگی و مانع در کارها بسیار موثر است.

 عمل بدانها در روزهای سعد ( یکشنبه و پنج شنبه و جمعه در ساعات اولیه یعنی زمان طلوع آفتاب است) بسیار نیکوست. البته هر زمان دیگری نیز میتوان انجام داد.

این دستور العمل بخت گشائی لازم است که با انجام اعمال موثر دفع سحر و طلسم زیر همراه باشد:

1- سوره های فلق و ناس را هر روز تلاوت نمایید. (صبح و شب)

2- به وقت خواب معوذتین (همان سوره های فلق و ناس را بخوانید).

3- معوذتین را در کاغذ بدون خط بنویسید و همیشه همراه خود داشته باشید.

4- پایان هر نماز آیه الکرسی را حداقل یکبار تلاوت نمایید. آیه اول آنرا بخوانید تا و هو العلی العظیم.

5- حتما حتما حتما در هنگام اذان یا اندکی قبل یا پس از آن که درهای استجابت دعا  گشوده است جهت عنایت بخت نیکو از جانب خداوند متعال دعا و طلب حاجت کنید. شک نکنید.

بسیار مجرب است. مستجاب است انشاء الله تعالی .

تعداد صفحات : 10

درباره ما
Profile Pic
تنهابرای فرج امام زمان (عج) و دیگر هیچ.. باتشکر از حضورتان پذیرای نظرات خوب شماییم یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست. سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران می خواهم از جور زمانه بگویم ، می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام. آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان: مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم. از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده. ... .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما وب سایت چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 95
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 108
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 120
  • بازدید ماه : 135
  • بازدید سال : 462
  • بازدید کلی : 6,028
  • کدهای اختصاصی

    اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    سایت خدماتی بیست تولز

    کد دعای فرج آقا امام زمان ( عج )
  • ابزار جدول لیگ فوتبال

  • فال انبیاء

    
  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    کد ذکر ایام هفته
    داستان روزانه
    داستان کوتاه روزانه

    سرکان در انتظار فرج(عج)

    وبلاگ-کد لوگو و بنر
    43623959974525752657.gif 48476894224911386688.gif