سركان يكي از شهرهاي استان همدان در ايران است. اين شهر در شهرستان تويسركان و در جنوب دامنههاي رشته كوه الوند واقع شده است. مختصات جغرافيايي سركان 48 درجه و 27 دقيقه طول شرقي و 34 درجه و 36 دقيقه عرض شمالي است. ارتفاع متوسط آن از سطح دريا 2040 متر و مساحت شهر 2,026 كيلومتر مربع است. كوتاهترين راه تا مركز استان 101 كيلومتر و كوتاهترين فاصله با شهرهاي مجاور 7 كيلومتر است كه با شهر تويسركان ميباشد.
جمعيت سركان تقريباً ثابت بوده (حدود 5400 نفر) و رشد نسبي بين سالهاي 75-35 ، سه صدم درصد بوده است. همچنين تراكم نسبي جمعيت در سركان 7,2676 نفر در كيلومتر مربع به دست ميآيد كه در مقايسه با استان (9,6288 نفر در كيلومترمربع،سال 1375) نشان دهنده كم بودن آن نسبت به استان ميباشد.
جغرافيا:
شهر سركان به فاصله حدود 6 كيلومتري شمال غربي تويسركان در دامنه كوههاي الوند ودر كنار رود خانه سركان قرار دارد. شهر سركان از شمال و شرق به كوهستان الوند، از جنوب به شهرستان تويسركان واز غرب به شهرستان اسدآباد و شهر فرسفج محدود ميشود. سركان داراي آب و هواي ييلاقي و بسيار مطبوعي است و وجود انبوه درختان ميوه وچشمههاي پر آب سركان را به يكي از زيباترين مناطق گردشگري استان تبديل كرده است.
تاريخ:
شهر سركان به استناد شواهد بسيار داراي تاريخ كهني است. يكي از شواهد نام سركان ميباشد كه به نظر ميرسد از نامهاي ايراني و مربوط به دوره قبل از اسلام باشد.اما معناي سركان كه بعضي از ايران شناسان آلماني آن را «سرخان» ضبط كرده و گفتهاند كه چون بر بالاي سرخ رود باشد پس بدان نسبت يافته است ولي اين نظر درست نيست. به احتمال قوي سركان به معناي بالاي كوه باشد چنان كه «حسن ابن محمد قمي» (قرن 4) در مورد قريه سركان قم گويد كه: چون اردشير به بناي آن فرمود وآن را گفتند كه در كدام موضع بنا نهيم گفت: «افراسَراكان» يعني بر سر كوهي كه از آن رودخانه ميآيد پس آن ديه را بنا كردند و سركان نام نهادند.
جاذبههاي گردشگري:
بارزترين جاذبههاي اين شهر باغهاي زيبا و كوههاي بلند آن است. پارك توريستي كمربسته نيز با چنارهايي كهن در اين شهر قرار دارد.
تويسركان ديار ديرينم | اي گرامي چو جان شيرينم | |
خاك پاك تو مهد عشق ووفاست | پرورشگاه عارفان خداست | |
سروها پروريده دامانت | زده خورها سر از گريبانت | |
همه عشقي و شور و شيدايي | همه لطفي و مهر و زيبايي | |
از بهار تو با صفا تر نيست | جويبار تو كم ز كوثر نيست | |
بابي از باب هاي رضواني | سرزمين فرشته خوياني | |
مردمت جمله مهرورزانند | شهره در صدق وعشق وايمانند | |
هست جزئي ز نام توسركان | خطه اي بي نظير در ايران | |
قول جنات تحته الانهار | بهر سركان توان گرفت به كار | |
هر كه يكبار بيند از دورش | مي شود بيقرار و مسحورش | |
آرتيمان كه جلوه گاه خداست | زادگاه رضي بهين شعراست | |
جلوه اي دارد از بهشت برين | نيست اينگونه خطه روي زمين | |
آري آري تو زادگاه مني | بهر مرغ وجود من چمني | |
چشم وامق نديده زيبايي | خوشتر از روي چون تو عذرايي |
حاج حسين بيات (وامق تويسركاني
زمین و کوه و آب و هر مکانش
نشان از لذت فصل بهار است
به هر بالای چشمه گر نشینی
بزرگی خدا را آشکار است
یکی نکته در او دارم اشاره
کمربسته،قشنگ و پایدار است
دگر گردوی لنگه گر بگویم
شتابان می روی چون رازدار است
تمامش لذت و عشق و طبیعت
به مثل عاشقی،وصل نگار است
سر اشکنجنه گر رفته باشی
نسیمی می وزد،چون عطر یار است
اگر یک جرعه آب،از چشمه ریقه
بنوشی تا ابد او یادگار است
به لاجی و بریوه،لون غلاغه
کنار چشمه سرده،گلعذار است
تو گوئی شهر سرکان یک بهشت است
گل و بلبل به هر گوشه کنار است
نگفتی موسوی از مردمانش
بسی مهمان نواز و باوقار است
تو را عزم سفر آمد چه اوطان
مگر نشنیده ای اوصاف سرکان
اگر سیری به سر داری جهانی
اگر قدمت به دیرینه بخوانی
اگر نقش زمین و آسمانی
بیا سرکان که این معنا بدانی
ورود شهر سرکان را شهیدان
حماسه آفرین و بی نظیران
چو خواندی فاتحه قصد گذر کن
ز رفتار عجولانه حذر کن
تو را تدبیر و عقل و فضل و دانش
به اعجاز خداوندی نظر کن
نخواهی داد تشخیص کین سرشت است
درخت و کوه و خاک است یا بهشت است
چه مدهوشم از این آب و هوایش
قدم بر عرصه های با صفایش
نهادم تا رسیدم چشمه ساری
ز بس که خوش گذشت کردم قراری
مرا آمد سوالی با دل تنگ
ندا آمد که این است چشمه سرهنگ
چو خواهی لذت عمرت به دوران
سفر کن هر زمانی را به سرکان
تو را ای موسوی دیگر چه حاجت
نباشد هر کسی را این سعادت