نظر کن دشت سرکانشوق بار است
به سبزی برگ و سرخی،چون انار است
به سبزی برگ و سرخی،چون انار است
زمین و کوه و آب و هر مکانش
نشان از لذت فصل بهار است
به هر بالای چشمه گر نشینی
بزرگی خدا را آشکار است
یکی نکته در او دارم اشاره
کمربسته،قشنگ و پایدار است
دگر گردوی لنگه گر بگویم
شتابان می روی چون رازدار است
تمامش لذت و عشق و طبیعت
به مثل عاشقی،وصل نگار است
سر اشکنجنه گر رفته باشی
نسیمی می وزد،چون عطر یار است
اگر یک جرعه آب،از چشمه ریقه
بنوشی تا ابد او یادگار است
به لاجی و بریوه،لون غلاغه
کنار چشمه سرده،گلعذار است
تو گوئی شهر سرکان یک بهشت است
گل و بلبل به هر گوشه کنار است
نگفتی موسوی از مردمانش
بسی مهمان نواز و باوقار است